تب ِ ماه

مارس 1, 2010

سهم

Filed under: تب ِ ماه — مهتاب @ 22:11

22 دیدگاه »

  1. سهم مارو دزدیدن… دارن باهاش پز میدن

    دیدگاه توسط سعید — مارس 2, 2010 @ 06:06

    • داغ دلمو تازه کردی
      من اعتماد می خوام
      با ضمیمه
      با ابراهیم رها

      😥

      دیدگاه توسط Mahtab — مارس 2, 2010 @ 20:23

  2. دعوا همیشه سر سهمه. کی بیشتر سهم میده؟ قدرت هم یعنی سهم خواهی. یعنی آقا فلانی چقدر به من سهم میدی تا ازت حمایت کنم؟ من کجای برنامه تو قرار می گیرم؟ یکی میشه شهردار، یکی میشه رئیس مجلس، یکی میشه رئیس قوه قضا، یکی میشه رئیس جمهور، یکی میشه رئیس خبرگان، یکی جایگاهش توی تشخیص مصلحت حفظ می مونه… پس توی قدرت می مونن. اصلاح طلبا هم که پرت میشن از قدرت بیرون. حالا یه عده شون واسه قدرت زد و بند میکنن، سکوت میکنن، پاچه خواری رهبر رو می کنن. یه عده هم جونشون و میذارن کف دستشون میرن تو خیابون، مث کروبی که حالا دیگه محافظ نداره، مث موسوی و خاتمی. اینجا دیگه دعوای قدرت نیست، سهم و سهم خواهی مطرح نیست. صحبت حق مردمه. صحبت یه دزدی آشکاره

    دیدگاه توسط سعید — مارس 2, 2010 @ 07:05

  3. توی صف ثبت نام دانشگاه ( اواخر شهریور بود انگار) با یه همکلاسی بحث می کردم. می گفت که بی طرفه. می گفت که نه با اوناست نه با ما. ولی همچین سنگ اونارو به سینه میزد که خدا میدونه. بعد هی من براش توضیح می دادم که چه اتفاقاتی افتاده. چه جنایاتی رخ داده. ولی انگار نرود میخ آهنین در سنگ. بعد نوبتش میشه که برگه انتخاب واحدش رو بده. میگه که سهمیه بسیج داره و نمیدونم چقدر درصد باید تخفیف بهش بدن. تازه میفهمم که بالاخره هر کسی یه قیمتی داره دیگه.

    دیدگاه توسط سعید — مارس 2, 2010 @ 07:12


    • و برگه ی انتخاب واحد سهمیه ی «اختشاشگری» نابود می شه به کل
      و اونقدر پا در هوا می مونی تا مثلا تنبیه شی و یاد بگیری خفه باشی
      واقعا فکر می کنن خفه می شیم ؟؟
      چقدر ابلهن که نمی فهمن
      هنوز نمی فهمن

      دیدگاه توسط Mahtab — مارس 2, 2010 @ 20:20

  4. باید فرم حراست اداره ما رو میدیدی!!در حد تیم ملی

    دیدگاه توسط شاپرک — مارس 2, 2010 @ 19:18

    • کاش می ذاشتی عکسشو
      .
      .
      .
      به ازای هر چند نفری که لت و پار کرده باشن سهم می گیرن ؟
      چند تا سر و دست و پای شکسته ؟
      چند تا کبودی ؟
      چند بار بازی با شوکر ؟
      چند بار عربده کشی ؟
      چند تا مشت و لگد ؟
      چند تا گلوله ؟
      چند تا ردِ چرخ ؟
      چند تا ؟

      دیدگاه توسط Mahtab — مارس 2, 2010 @ 20:04

      • برگ زدنش هم ادم رو می ترسوند چه برسه به پر کردنش

        دیدگاه توسط شاپرک — مارس 2, 2010 @ 21:14

  5. کاش حداقل به این حرف های خودشونم پایبند بودن! هیچ کسی رو راه نمیدن غیر…

    تو کشورمون خیلی چیزا بین عام مردم داره از بین میره! مثل غیرت، مثل شرف! مثل وجدان مثل…

    کاش میشد بزنم تو دهن اون دختر ابله مغزنخودی که وقتی باهاش مصاحبه کردن میگفت کشور و شهر من خیلی امنه! اره انقدر امنه که اگه در طول روز بین اون همه جمعیت به من تجاوز کنن، هیچ کسی ککشم نمیگزه! انقدر امنه که اگه ساعت 8بشه 9 شب، جرات نکنم پامو بذارم دم در خونه! چه برسه به اینکه بخوام برم جایی یا اینکه برگردم به خونه، حالا چه خودم تنها چه با…

    انقدر امنیت و عدالت و اسایش و ارامش دارم توی این مملکت که دیگه دارم بالا میارم!

    دیدگاه توسط pirate37 — مارس 3, 2010 @ 06:02

  6. وای مهتاب! دوستم رفته بود فرم پر کرده بود توی یکی از ارگانهای وابسته به سپاه. ولی چون آشنا داشت سخت نگرفته بودن. یواشکی از فرمها عکس انداخته بود. اگه پاک نکرده باشم میارم. کلی سوال پرسیده بود… مثلاً نظرت راجع به ولایت فقیه چیه؟ یا بزرگترین دشمن ایران کیه؟ در مورد امام زمان هم پرسیده بودن. دوستم هم نامردی نکرده بود یه دری وری های نوشته بود. نوشته بود اینترنت خیلی بده و غربی ها می خوان با اینترنت ما رو گول بزنن. نوشته بود که دشمن ایران آمریکا و انگلیس و روسیه هستن.
    دو نقطه دی. نوشته بود که نایب برحق امام زمان باید پرچم و بده دستش و اون کسی نیست جز….؟؟؟ خودت حدس بزن. من حدس بزنم اینجا فیل…تر میشه

    دیدگاه توسط سعید — مارس 3, 2010 @ 08:07

  7. تازه، اون موقع که من خدمت می رفتم بیشتر بچه ها کارت بسیج ردیف کرده بودن شاید بتونن کمی از خدمتشون رو کسر کنن. یه پسره 10 ماه خدمتش رو کسر کرد. البته اون بسیجی فعال واقعی بود. رئیس یه پایگاه بسیج بود. توی دانشگاه هم یکی از دوستام رئیس یه پایگاه بسیجه. البته به میرحسین رای داده و چماق به دست هم نیست . ولی تفکرش رگه هایی از تحجر رو داره. عکس یه نفرو میذاره پشت بک گراند گوشیش. البته اسم اون یه نفرو نمی گم چون ممکنه اینجا فیل. تر بشه

    دیدگاه توسط سعید — مارس 3, 2010 @ 08:09

  8. حالا منم نشستم اینجا دارم خاطره میگم. یه دوست دیگم هم بود که توی یه پایگاه بسیج دیگه بود. کلی سی دی از مردم گرفته بودن. بعد نصفش و میشکونن. بقیه شو برمیدارن واسه خودشون. البته این قضیه برای قبل از انتخابات و مال سال 84 و ایناست. یا آدما رو خفت میکردن می بردن توی پایگاه میگرفتن می زدن. بهش میگفتم این کارو نکنه. البته اونم هیچ اعتقادی به بسیج نداشت. از سر علافی و بیکاری میرفت پایگاه

    دیدگاه توسط سعید — مارس 3, 2010 @ 08:13

  9. راستی یه سوال: نکنه تو هم جزو بسیج خواهران بوده باشی؟ اونایی که بهشون میگن فاطی کماندو؟ اونایی که ماتیک خانوم ها رو با دستمال پاک میکردن؟ دستمالایی که وسطشون تیغ بود؟
    نه بابا…. چه مزخرفی گفتم
    بابت جمله های بالا معذرت می خوام
    شوخی بود
    ولی مهتاب تو اگه بسیجی میشدی چه هتلی میشد بسیج. جای باتوم، بسیجی ها به کمرشون گل می بستن. و به مردم جای گلوله عکس ِ ماه ِ شب ِ 14 رو میدادن. تا یادمون بمونه که مهتاب چقدر زیباست، و خدا زیبایی ها رو دوست داره… و خدا از خشونت بیزاره
    و خدا انسانهای تمیز و دوست داره
    و هر چی آدم کثیف باشه ایمانش بیشتر نیست
    بعد توی پایگاهتون یه حموم نمره میزدی دستور میدادی هر روز این یارو احمدی نژاد رو خوب بشورن. چه حالی میداد

    دیدگاه توسط سعید — مارس 3, 2010 @ 08:17

  10. به لطف خدا برای کنکور سال آینده با همون دست‌های خالی، تا حالا کلی بسیجی فعال تحویل دانشگاه‌ها دادیم،
    No need for thanks

    دیدگاه توسط goalpesar — مارس 3, 2010 @ 09:10

  11. اي بابا

    دیدگاه توسط saeedemokhtarzade — مارس 3, 2010 @ 19:00

    • این ای بابا رو به کدوم ور بگیرم الان ؟؟
      به خودم یا خودت یا خودمون یا خودشون ؟؟
      😀

      دیدگاه توسط Mahtab — مارس 4, 2010 @ 17:25

    • يه چيزي خيلي جالبه!!! من اومدم اينجا كامنت بزارم ديدم نوشتم اي بابا!! و اصلا يادم نمياد كه اين پست تو رو قبلا خونده باشم يا قبلا كامنت گذاشته باشم … فكر كنم دارم ازدست ميرم ..

      دیدگاه توسط saeedemokhtarzade — سپتامبر 2, 2010 @ 17:41

  12. شاعر مي فرمايد: بخون و برو حالشو ببر
    http://tehranreview.net/articles/491
    يه مقاله عالي از مهدي جامي كه توي سيبستان هم ميشه ردشو گرفت

    دیدگاه توسط سعيد — مارس 4, 2010 @ 13:37

    • مرسی از پیشنهادت
      خیلی خوب بود

      »
      مردم ما سی سال است گروگان تز اسرائیل‌ستیزی نظام مقدس‌اند
      .
      .
      چرا همین فلسطینیان در قبال سی سال حمایت دیدن از مردم و مسئولان ایران (که گروه بزرگی از همان‌ها الان در زندان‌اند) یک بیانیه در محکوم کردن ستمی که بر ایشان رفته یا بر زنان و دانشجویان و کارگران و مردم ما می‌رود، نداده‌اند؟ چرا باید فکر کنیم که ما باید مرتب به یاد انها باشیم و آنها نباید سر سوزنی هم به یاد ما باشند؟
      .
      .
      جنبش سبز از دید من تکرار هیچ جنبش قبل از خود نیست. از همه آنها می‌آموزد و از همه آنها فاصله می‌گیرد
      »

      مرسی سعید

      دیدگاه توسط Mahtab — مارس 4, 2010 @ 17:43

  13. salam
    save gerftam ke bekhoonamet
    bve manam sari bezan

    دیدگاه توسط Mani — مارس 5, 2010 @ 15:55

  14. up date!

    دیدگاه توسط Mani — مارس 7, 2010 @ 23:02

  15. بی خود نیست دانشگاه ها روز به روز بیشتر شبیه پایگاه بسیج میشه…

    دیدگاه توسط محبوبه — سپتامبر 7, 2010 @ 08:36


RSS feed for comments on this post. TrackBack URI

برای شاپرک پاسخی بگذارید لغو پاسخ